- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)
آفرینش شـد بـــنا تنـهــا بـــرای فاطـــمه پس هـزاران بار جان ما فدای فاطـــمه هرکه می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود نیست راهی جز شود؛اول فنـای فـاطمه گفت پیغمبر رضایم در رضای کوثر است پس رضای حق شده جلب رضای فاطمه هر کسی آخربه دین مالکِ خود می شود من پـرستش می کنم تنها خــدای فاطمه در عبادت یـار حیدر بود زهرای بـتـول یا که حیدر آمد اصلا پا به پــای فاطمه احترامش می کندمولاهرآن کس که شود ذره ای از خـاک پــایِ پُـر بهای فاطمه روزمحشرچون همه حیران شوندآسوده است هـر که آمد بر در دولتسرای فــــاطمـه تا قیامت روزی ما بسته بردستان اوست دست های خسته ی مشکل گشای فاطمه "حق او با گـــریه ی تنها نمی گـردد ادا پیـر کن ما را خدایا در عزای فاطمه"* بی هوا دررا شکستند وبه جانش ریختند مانده رد گرگ ها بردست و پای فاطمه ناله زدفضه خُذینی آسمان بغضش گرفت سوخت قلب حق تعالی هم برای فاطمه خانه درهـم گشته اما بیشتـر مبهـم شــده بین خانــه؛ حال و روز مجتبای فاطمه سخت ترازروضه های کوچه ودرگشته است طعنه ی همسایگان بر گریه های فاطمه
: امتیاز
|
وقایع کوچه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
غنچه پرپر گشته بود وگل جدا افتاده بود پشت در جان علی مرتضی افتاده بود دست مولا بسته و بیت ولایـت سوخته آیهای از سورۀ کـوثــر جدا افتـاده بود گوش ناموس خداشد پاره همچون برگ گل گـوشـواره من نمیدانم کجـا افتاده بود دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست پای دشمن باز شد زهرا زپا افتاده بود مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته لـرزه بر جان شهـید کربـلا افتاده بود فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت کـل قـرآن در میان کوچهها افتاده بود کاش ای آتش بسوزی درشرار قهرحق هُرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود مادرمظلومه میپیچید پشت در به خود دخترمعصومه زیردست و پا افتاده بود غیر زهراغیر محسن غیر آتش غیر در کس نمیداند که پشت در چهها افتاده بود فاطمه نـقـش زمین گـردیــد مـیـثم آه آه فاطـمه نه بلکه خـتـمالانبـیا افتـاده بود
: امتیاز
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ( ترسیم خانه حضرت زهرا)
خــانـه حـيـدر ســـراي عشـــق بــود از ازل ايـنـجـا بــنـاي عـشـــق بـود عرشيـان معراجشان اين خـانـه اسـت فـرشـيان را مأ منـي جـانـانــه است ا فـتخـار جـبـرئيل در عــرش بــود روزي آیـد چـون بـر اين خانه فـرود هستي عـالم هميـن يـك خانــــه است خـانه شمـع وهـسـتيـش پـروانه است روح بـرعـالـم سراي مرتـضي است اين نه خانه؛ بل بهشت مصطفي است عــشـق احـمــــد بــود واللهِ مُــــدام تـا كـنـــد بـر اهـــل اين خانـه سـلام فـــــرش ايـن خـانـه بـود بـــال ملـك سقـف آن عشـق است، بـر بـام فـلك طـول آن چون طول تـاريـخ وجـــود عـرض آن هـستـيِّ هـر بـود و نبـود طـول وعرض آن حريـم كبـريـاست ايـن نـه خـانـه جـايگاه هـل اتي است آيـه ي تـطـهـيـر را ظـــرف مـكــان صـاحب ايـن خـا نـه قـرآن را روان خشت خـشتـش آيـه هـاي نــور بــود از قـلــوب مُــرده زنـگـــاري زدود هـر حـصـارش انتـهــاي عـلم و دين پـايــــگــاه عـشــق افـلاك و زمـيـن بـاب آن بـــاب عـفـاف است و حـيـا مخـزن عـلــــم خــداونـد ، اين سـرا صبـرِ با عـلم است صاحب خـانه را كـي رســـد بـــر گِـردِ او ايـوب هـا قـنـبــــرايـن خـانه محبـوب خـداست فـضه اش فخر زنـان در ماسـواست ايــن ســرا دار و نـدار عـشـق بــود بـي وجـودش عـشق را معـنـي نبـود كـعبــه مُحــرم بـر طـواف ايـن سـرا حِــجــر قــربـانـي بـود در ايـن مـنـا بـــين صفــا زينـجا صفـــا آمـوخـتـه مـــروه چـشمش را بـدينجـا دوخـتـه زمـزم از اين خـانه مي سـازد وضـو عـود وعـنـبر زين سـرا بـگرفته بـو فـخر خـاكــش بـرهـمه كون و مكـان شـد کـه اين خـانـه بـود بـر روي آن آب زان رو گشـتـه عامـل بر حيـات چــون بـود مـهـريه ي بـاب النجات بـاد زان رو مي وزد در ايـن جـهان تــا رود بــر ايـن ســراي جــاودان مـاه و خـورشيد و ستـاره دلخـوشنـد دائـــمـاً از شـوقــشـان در گـردشـنـد تـاكـه فـرصـت آيـد و هـوئي كـشـنـد روي صــاحـبـخـانـه بيـننـد و رونــد محـــور ايــــن خـــانـه نـام فـاطـمـه جـملـگـــي بــا يــاد او در زمـزمــه اوست گـرمي بخش و ركن اين سرا حــامـــي و امــيّـد و جـان مـرتـضي نـام زهــــرا تـار و پـود خـانـه است يـــــاد او بـــود و نـبـود خـانه است يـاد زهـــرا آب و خـواب و نا نـشان بـســــتـه بـــر آرامـش او جــانـشـان عـشـق او روح است بـر جـان علـي بـا وجــــودش روح حـيــدر مـنجـلي كـعـبــــه آل نـبــــي مــــــادر بـــــود حـــل مشـكـل از عـلي او را سـزد وامصـيبت اين سـرا با ايـن صـفـات جمـع شـد خـاكستـرش از ايـن حيات ايـــن چـنـين خانه كجـا داري نشـان شعـله ور از كـيـنـه آخـر شد چـسان كـينـــــه بشــــكسـتـن بـتـهـا يــشـان مـانـده مـــدتـهاسـت در دلـهــايـشـان كيـنــــه بَـدر و اُحـــد خنـدق ،تـبوك در دل مســلم نــــما هـاي چـو خـوك شـعـــله ور شــــد آتـشي افـرخـتـنـد شـمع و گـل؛ پروانه را هـم سـوختند هـاي اي بـوجهـل هــاي بت پـرست هـيــچ ميـدانـيد ايـن مـولا كـه هست هيچ مي دانيـد اين خـانـه كـجـاست ايــن حـريــم امـن نـامـوس خـداست اين نه صـاحب خانه صاحب هستي است كـــارتـان والله كــفـر و پسـتـي است قــابـض الأرواح هـم در ايــن سرا بـي اجـازت هـيـچ گـه نــگـذاشت پـا صـاحب خــانـه بـه پـشت در بـُـــوَد او يـگـــا نـه حـــامـي حــيــدر بُـوَد گفت كـاي نـا بخـردان بـت پـرست قـــوم نـامرد و منـافـق، پسـت پسـت اين عـلي هـستي اسلام و مـن است دشمنش با دين و قـرآن دشـمن است گرعلي خـواهيد؛ ز من بايـد گـذشت وز مـيــان شــط خــون بــايـد رفـت مـن عـلـي را نـه، ولـي را حـامـيــم در رخ شـــمــع ولايــت فــــــانـــيــم اوسـت گـرمـي دل و كــاشـــانـه ام او بُــود شـمـع و منـش پـــروانـــه ام هــــم ولــي و رهـبـــر فــرزانـه ام مـن چـسـان بـي او روم در خـانــه ام چهـل تن نـه، چـهارصد كـافر شويد تـيـغ هـــاتان جمـله بـر جانم كـشـيـد آن يـكي دست مـرا هــم بــشـكـنـيــد سـيـنـــه ام را بـاز مـيـخ در نــهــيـــد بـا لـگد در را بـه پـهـلـويـــم زنـيــد در عــوض دســت ولـيــّم وا كـنـــيـد غـربـــت او آتـشــم بــر جــان زنــد داغ تــنـــهـــائــــي او آبـــــم كـــنـــد اين عـلـي شـمـع و روان عـالم است نـي امـيـد مـن كــه جـان عـالــم است قـبله گــاه عشـق احـمد اين سـراست ظـلـم هــــا بــا سـاكنـان او چـراست؟ (سائلا) گر خون بگـري تو رواست چـون كه تـا محشر وليـّت درعزاست مـهـــــديـا دل بـيـقــرار تـــــو بــــود فــــاطـمـه چـشـم انــــتـظـار تـو بـود
: امتیاز
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ازخانه ات تا عرش راهی نیست زهرا دیگر مجــال ســوز آهــی نیست زهرا از تنگ نای این در و دیــوار بــرخیز بهتر از اینجا تکیه گاهی نیست زهـرا پیچیده در گــوشم صدای ضرب سیلی سنگین تراز این ماه ماهی نیست زهرا سردسته ی این قوم سنگین است دستش بر ضربه های او پناهی نیست زهــرا یا که رهــا کن دامنش را زود برگـرد یا مثـل اینجا قـتـلگــاهـی نیست زهــرا
: امتیاز
|
ذکر مصائب کوچۀ بنی هاشم
غروب بود وغمی می وزید در کوچه و پلک فــاجعه ای می پـرید در کوچه هوا گرفته زمین تیره آسمان ها تــار غروب بود و شب امّا رسید در کوچه در امتداد دو دیـوار سنگی نــزدیک فـرشته ای پر خود می کشید در کوچه وکودکی که پرچادری به دستش بود کــنـار مـادر خود می دویـد در کوچه مسیرخانه همین بود وچشم او می دید چگــونه راه به پایان رسید در کوچه در امتداد دو دیوار سنگی نــزدیـک چهل نفر همه از سنگ دید در کوچه به خشم پنجۀ خود می فـشرد نامردی همانکه لب زغضب می گزید درکوچه چه شد،که زد،چه به روزش رسید با سیلی؟ صدای مــادر خود می شنید در کوچه غروب بود ودلی مثل گوشواره شکست و کودکی شده مـویش سپید در کوچه
: امتیاز
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
رنگِ پــایـیــز به دیــوارِ بهاری افــتاد بر درِ خانه ی خورشید شــراری افتاد فــاطــمه ظرفیت کــل ولایت را داشت وقت افــتــادن او ایــل و تبــاری افتاد تکیه بر در زدنش درد سرش شد به خـدا او کنــارِ در و در نـیــز کنــاری افتاد بعدِ یک عمر مــراعاتِ کنـیزانِ حــرم فضه ی خادمه آخر به چه کاری افـتاد ناله ای زد که ستون های حرم لرزیدند به روی مسجــدیان گرد و غباری افتاد غیرتِ معجرِ او دستِ علی را وا کـرد همه دیدند سقیفه به چــه خــواری افتاد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها
یــافـتم میـقـات من پـشت دَرَست حفظ صاحب خانه از حج برترست رَمی شیطان کردم از امـر جلیل تــا بگـیرم کـعـبه از اصحاب فیل بسته بودم پشت در احــرام خود رهسپــر کردم به مسجد گام خود ســعــی کــردم تــا نـماند فاصله از صـفـا تــا مـروه کردم هـروَله گفتم او شمع است و من پروانهام بــر نـگــردم بیعــلی در خـانهام حجّ من رخسار حیدر دیدن است طوف من دور علی گردیدن است آنــقــدر ای قـبـلــۀ بـیـتالـحـرام دور تـو گشتم که شد حجّــم، تمام
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها
وقتی که آسمان و زمیـن تـار می شود دسـت سیــاه فـتـنــه پــدیــدار می شود یــارب ببین چگــونه علــمــدار لافتی در حـلــقـه طنــاب گـرفـتـار می شـود درخانه ای که مجلس ترحیم مصطفی ست کــوثـر کـتـیـبـۀ در و دیـوار می شـود هـنـگـام ثـبـت واقــعــۀ غـربـت عـلی خون جوهر و قلم نوک مسمار می شود بربازویم نوشته که در کوچه شوهرم بــا یک غــلاف تـیغ عـزادار می شود وقتی که میدوم سوی حیدر؛نفس زدن با سیـنـه شکـسـتـه چه دشوار می شود زینب مـریز اشک که این تـازیـانه ها در کـربـلا بــرای تو تـکـرار می شود
: امتیاز
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
آتش کـشـید فـتـنــۀ ابـلـیـس خانه را سوزاند چـشم تنگ حسد آستانه را دنبال یک بهانه به هر در زدند، که پـیــدا کنند بهـر تعـرض، بهانه را باید غلافْ روضه بخواند برای مـا بـایــد شـنـیــد دردِ دل تــازیانه را طوری زدند مادرما را که بعد ازآن بــالا نـبــرد از اثــر درد شـانه را دیدی که کاردست علی داد،کینه ها دیدی ندید کشتی داغـش کـرانه را در خاطر کبوتر زخمی چه نقش بست دیگرنخورد با دل خوش آب و دانه را تقــدیــم روح مــادر سادات می کنم این چند بیت مختصر و عامیانه را
: امتیاز
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
عشق یعنی دل سپـردن در الست از می وصل الهی مـستِ مست عشق یـعـنــی ذكر نــاموس خـدا یا علی گفتن به زیر دست و پـا عشـق یـعـنی جـلـوۀ صـبـر خــدا شــرم ایــوب نـبـی از مـرتضی عشق بر دلـداده فــرمان میدهـد عاشق جان داده را جان میدهد عشق باعث شد كه دل سامان گرفت پشت درب خانه زهرا جان گرفت عـشـق یـعـنـی انـقلاب فــاطــمـه از كــبـودی چـشــم تـار فـاطمه عشق یعـنی عـشق نــاب فـاطمـه بـیت الاحــزان خــراب فــاطمه
: امتیاز
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
دارد غـریـبی تـو نـفـس گـیـر می شـود باید به پشت در بـروم، دیـر می شود این دشمن حرامی و روبه صفت، چـرا اینجا برای شیـر خـدا، شیـر می شود
: امتیاز
|